love
دیشب به مناسبت تولدم با دوستم رفته بودم رستوران،روبروی تخت ما یه دختر پسر نشسته بودن که دختره
پشتش به تخت ما بود،معلوم بود مخاطبش خاصه!
اتفاقی چشمم به پسره افتاد،قشنگ معلوم بود دختره عاشق پسرس.
پسره شروع کرد به اشاره دادن،سرم و انداختم پایین،دفعه ی بعد تحریک شدم و با هم نگاه بازی کردیم....
بلند شدن، دختره جلوتر رفت پسره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ و گرفت
براش نوشتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلی پستی حیف این دختر!!!
نظرات شما عزیزان:
یادت باشه دیگر یادت نیستم
گاهی دست " خـــودم " را می گیرم...
می برم هوا خوری...
" یــاد " تو هم که همه جا با من است...
" تنــهایــی " هم که پا به پایم میدود...
...میبینی...؟
وقتی که نیستی هم
جمعمان جمع است...
گلم وب زيبايي دارين ممنونم ك اومدي
منو با عنوان وبم لينك كن بعد
خبرم كن تا باچه اسمي لينكت كنم
گاهی دست " خـــودم " را می گیرم...
می برم هوا خوری...
" یــاد " تو هم که همه جا با من است...
" تنــهایــی " هم که پا به پایم میدود...
...میبینی...؟
وقتی که نیستی هم
جمعمان جمع است...
گلم وب زيبايي دارين ممنونم ك اومدي
منو با عنوان وبم لينك كن بعد
خبرم كن تا باچه اسمي لينكت كنم
DesigneR : ●•ღ مـــآدآم لــــولــــو ღ•● |